جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    اخلاق / اخلاق در خانه/جلد دوم / جلسه ششم
    برتري اهل علم بر ديگران


    اين آيه‌اي كه خوانده شد، مي‌فرمايد: بين جاهل و عالم فرقهاست. نه فقط يك درجه بلكه درجاتي بين عالم و جاهل فرق است. بين كسي كه سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد، تا كسي كه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، از نظر اين آيه بسيار فرق است. بين آدمي كه مسائل دينش را بداند و كسي كه مسائل دينش را نداند، از نظر قرآن، بسيار فرقها و امتيازها است.

    هشام ابن حكم جواني بود كه هنوز مو در صورت اوروييده نشده بود. ايشان به جلسه ی امام صادق(ع) كه از پيرمردها و اشرافها، از بني‌هاشم و قريش، پر بود، وارد شد. آن حضرت بلند شدند ايستادند و هشام را پهلوي خودشان نشاندند. اين كار بر اهل مجلس گران آمد. امام صادق (ع) فرمودند: «هذا ناصِرُنا بِقَلْبِه وَ لِسانِه وَ يَدِه»[1] يعني: اين جوان با قلبش، با زبانش و با دستش ما را ياري مي‌كند؛ اين مبلّغ اسلام است؛ اين علم دارد. بعد امام صادق(ع) آيه «يرفع الله» را خواندند. آن علمائي كه با ايمان هستند، آن افرادي كه ايمان با علم دارند، بر ديگران برترند، خيلي هم برترند. يعني امام(ع) فرمودند ولو اين جوان است، اما به خاطر علمش بر شما برتر است. اين شعار اسلام است. وقتي شعار اسلام اين باشد، ندانستن مسائل دين براي يك خانم مسلمان نقص است. اگر يك آقا نتواند قرآن بخواند، اين كار براي او نقص و عيب محسوب مي‌شود. نداشتن سواد خواندن و نوشتن هم همينطور. لذا من يك تقاضا دارم از شما و آن تقاضا اين است كه همه و همه معلومات عمومي را ياد بگيريد. و همه معلومات عمومي ديني را ياد بگيريد تا در اسلام يك نفر عالم محسوب بشويد. اگر كسي به رساله ی عمليّه تسلّط داشته باشد، بر قرآن شريف تسلّط داشته باشد، با روايات اهل بيت، معارف اسلامي، اصول دين و اخلاق، آشنايي كامل داشته باشد، به اين مي‌گوئيم عالم به دين. و اين علاوه بر اينكه از نظر اسلام واجب است، يك امتياز، بلكه امتيازهائي براي يك مسلمان به حساب مي‌آيد.

    دانستن معلومات ديني، همه‌اش مهم است. اما سروكار داشتن با قرآن مهمتر از همه چيز است و متأسفانه جوانهاي ما سروكار با قرآن ندارند. بسياري از جوانها پيدا مي‌شوند كه اينها مدارك ديپلم و ليسانس را دارند، اما نمي‌توانند قرآن بخوانند اين ننگ و نقص است. اگر دختر خانمي مدرك ديپلم داشته باشد، عاشق سواد و علم باشد و بخواهد علاوه بر ديپلم ادامه هم بدهد اما نتواند قرآن بخواند، علم اين دختر خانم از نظر اسلام نقص دارد و نقصش هم بزرگ است.

    قرآن مي‌فرمايد:

    (وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ اَعْمي)[2]

    اگر كسي اعراض كند از ذكر من ـ اين «ذكر من» مصاديق دارد. يك مصداقش قرآن است ـ يعني آن مردمي كه پشت پا بزنند به قرآن، آن مردمي كه نتوانند قرآن را روان بخوانند، آن مردمي كه به قرآن عمل نكنند، يك مصداقش هستند و يك مصداق ديگرش، از نظر امام صادق(ع)، افرادي هستند كه نماز نمي‌خوانند يا بد نماز مي‌خوانند.

    قرآن مي‌فرمايد: افرادي كه سروكار با قرآن ندارند، دو مصبيت دارند؛ يكي در دنيا زندگي ناخوشي دارند. يعني هميشه با درد چكنم چكنم مي‌سوزند. جوان است اما يك قفل غم روي دل اوست. ازدواج مي‌كند اما قفل غم روي دل اوست. پير مي‌شود، غم روي غم؛ و بالاخره مي‌ميرد در غم و اندوه. دنيايش كه ناآباد است.

    قر‌آن شريف درباره ی منافقين مي‌فرمايد:

    (لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذي بَنَوْا ريبَةً في قُلُوبِهِمْ الّا اَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللهُ عَليمٌ حَكيمٌ)[3]

    يعني شك و شبهه در دلشان به اندازه‌اي قوي شده كه دل آنها را پاره پاره مي‌كند. دائماً در شكّ و شبهه است تا بميرد. در هيچ چيز نمي‌تواند تصميم بگيرد. راجع به دينش هم باز همين است. گاهي شكّ است، گاهي شبهه، گاهي به حال عادي، گاهي در خدا هم شكّ مي‌كند؛ در قرآن و پيغمبر(ص) گاهي شكّ مي‌كند. راجع به منبر و محراب گاهي شكّ مي‌كند. يك روز انقلابي است؛ يك روز ضدّ انقلاب. وقتي كه نعمت اين انقلاب را ببيند استقبال مي‌كند. وقتي هم فتنه‌اي يا يك بلايي، يك كار زشتي از يك انقلابي نما ببيند، همان وقت از انقلاب بر مي‌گردد. اين حالت شكّ و ترديد است. به قول قرآن شريف مي‌فرمايد، يك روز مسلمان و يك روز كافر:

    (اِنَّ الَّذينَ امَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ امَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً)[4]

    بد وضعي است براي او. اين آدم اگر مبتلا به رفيق بد بشود ايمانش را از دست مي‌دهد؛ و اگر هم خدا به او ترحّم بكند و بتواند ايمانش را تا دم مرگ نگهدارد، نمي‌تواند با ايمان صادق از دنيا برود. كسي كه ايمان در دل او رسوخ نكرده باشد، بسيار مشكل است كه بتواند ايمانش را در قبر ببرد. كاري است بسيار مشكل. مخصوصاً اگر صفت رذيله ی «حبّ دنيا» بر او حاكم باشد. دم مرگ، عزرائيل ـ ملك مقرّب خدا ـ مي‌آيد. دم مرگ، همه و همه اميرالمؤمنين(ع) را مي‌بينند. كافر باشد، منافق باشد، شيعه باشد يا غير شيعه.

    يا حارِ هَمْدانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنيِ                      مِـنْ مُـؤْمِنٍ اَوْ مُـنافِقٍ قُـبُلاً[5]

    حضرت اميرالمؤمنين(ع) به حارث هَمداني فرمودند: حارث! دم مرگ همه مرا مي‌‍‌بينند. با اجازه ی اميرالمؤمنين(ع) بايد قبض روح بشويم. اگر ايمانش مستقرّ نباشد، كامل نباشد، يقين نداشته باشد، و اگر ايمان او عاريه‌اي باشد، آن وقت شيطان خيلي كار مي‌كند: يك طرف شيطان، يك طرف حبّ به دنيا. چنگالهاي دل او به اين دنيا بند شده است. يك معني اين كه روح او به سختي قبض مي‌شود، همين است. در روايات مي‌خوانيم كه جان بعضي‌ها مثل رگي كه از بدن بيرون كشيده شود، گرفته مي‌شود. يعني مي‌خواهد نرود ولي او را به زور مي‌برند. به زور جان او را از بدنش بيرون مي‌كشند. وقتي كه اميرالمؤمنين(ع) اجازه دهد و ملك مقرّب پروردگار عالم، بخواهد جان او را بيرون بكشد، او دلش نمي‌خواهد. جان مي‌دهد در حالي كه دشمن عزرائيل است. العياذ بالله دشمن اميرالمؤمنين(ع) است. دشمن خداست. با اين حال از دنيا مي‌‌رود. نه تنها ايمان ندارد بلكه مي‌رود در حالي كه بُغض خدا و اميرالمؤمنين(ع) و عزرائيل در دل اوست. در حالي كه بُغض ملائكه‌اي كه اطراف اويند، در دل اوست. من از همه، مخصوصاً از جوانها، تقاضا دارم اين دعا را زياد بخوانند: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ عاقِبَةَ اَمْرِنا خَيْراً» يعني خدايا عاقب ما را بخير كن. نكند هفتاد سال يا هشتاد سال يا علي يا علي بگوييم، اما دم مرگ به خاطر جهل ما يا دم مرگ به خاطر شكّ و ترديد ما با بغض آن حضرت از دنيا برويم.

     

     

    پي نوشت ها:

     

    [1]. سفينة البحار، جلد 2، صفحه ی 719.

    [2]. سوره ی طه، آيه ی 124. ترجمه: «هر كس از ياد من روي گرداند، همانا براي او زندگاني سختي است و روز قيامت، كور محشورش مي‌كنيم».

    [3]. سوره ی توبه، آيه ی 11.

    [4]. سوره ی نساء، آيه ی 137. ترجمه: «آنانكه نخست ايمان آوردند و سپس كافر شدند باز گرويده و دگر بار كفر ورزيدند. سپس بر كفر خود افزودند ...».

    [5]. سفينة البحار، جلد 1، صفحه ی 238.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365